معنی جعد، فر

حل جدول

جعد ، فر

موی پیچیده


جعد، فر

موی پیچیده


جعد

پیچش گیسو

موی پیچیده

موی پیچیده، پیچش گیسو

فارسی به انگلیسی

جعد

Ringlet, Wave

فرهنگ فارسی هوشیار

جعد

موی در هم پیچیده، مجعد، زلف، مرغول، موی کوتاه


شکسته جعد

(صفت) معشوقی که جعد خود را شکسته.

فرهنگ معین

جعد

(جَ) [ع.] (اِ.) موی پیچیده، موی تاب - دار.

فرهنگ عمید

جعد

موی پیچیده و تابدار،
(صفت) [قدیمی] پیچیده و تابدار،

مترادف و متضاد زبان فارسی

جعد

زلف، گیسو، مو

فرهنگ فارسی آزاد

جعد

جَعْد، زلف پیچیده- زلف تابدار- خسیس و بخیل (در فارسی: گیسو)،

ترکی به فارسی

فر

فر

لغت نامه دهخدا

مشکین جعد

مشکین جعد.[م ُ / م ِ ج َ](ص مرکب) سیاه گیسوی. که موی و گیسوی تابدارش چون مشک به رنگ و به بوی باشد:
چو مشکین جعد شب را شانه کردند
چراغ روز را دیوانه کردند.
نظامی.


فر

فر. [ف ُ] (اِ) کتابخانه ٔ یهودان. (برهان).

معادل ابجد

جعد، فر

357

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری